جهان چندمی ای که منم!
میشود روزها و ساعتها ساکت باشی. میشود هیچ حرفی نزنی.
میشود وقتی کسی ازت ساعت را میپرسد بگویی چهار و بیست دقیقه و راهت را ادامه
دهی. اگر کسی گفت سلام و تو در جوابش بگویی سلام، این حرف زدن نیست. یک چیزی است
مثل نفس کشیدن از نظر غیر ارادی بودنش نه از جنبه حیاتی بودن. میشود روزها و حتی
سالها حرف نزد. دوست ندارم حرف بزنم. مخصوصا وقتی خانه هستم. وقتی میرسم خانه
دلم میخواهد سکوت کنم. حرف که میزنم مثل اینکه توی کوهستان حرف بزنی میپیچد و
برمیگردد میخورد توی صورتت. مثل تف سربالا میماند. باید ساکت باشی و گاهی سر
تکان دهی. مرد میگوید باید یادشان بدهی که تو هم حرفهای خودت را داری. اما کدام
آدم و شصت سالهای نظرات و عقاید خداانگارنه خودش را کنار گذاشته که مادر یا پدر
من این کار را بکنند. خودم را بسته ام به کتاب و خواب. خوب جواب میدهد. در یک
عالم بیخبری سیر میکنی که کسی راهی به درونش ندارد.
ولو شدهام روی تخت کتاب میخوانم و مامان میآید مینشید کنارم
و حرف میزند و حرف میزند و حرف میزند. گاهی تمرکزم به هم میریزد اما دارم
تمرین میکنم که حواسم پرت نشود. یک جور
خودسازی و بیرحمی علیه محیطی که توش هستم. یک مقابله به مثل طبعا از نظر خودم
وگرنه همخانهایها که به هیچ جایشان نیست. اصولا وقتی با زندگیم سر لج میافتم
همیشه خودزنی میکنم. بیرحم میشوم نسبت به خودم. نه اینکه یونیورس عزیز همیشه
لای پر قو نگهمان داشته! اینطوری مثلا تلافی میکنم. طبعا از خودم هم خیلی راضی
هستم! این حرف نزدن هم از انواع استراتژیها متخاصمانهای ست که برای مبارزه
انتخاب میکنم. شدم مثل این کشورهای جهان چندمی. آنقدر درگیریهای داخلی و
قومی/قبیلهای دارند که کلا بیخیال خارج از مرزها شدهاند. آنقدر درگیری با داخل
خانه دارم که یادم میرود اصولا آدم زندهای هستم برای خودم و خدای ناکرده خواستههایی
دارد این آدم زنده. آدم زندهای که سی سال حرف نزده. ساکت نشسته تا هر کسی هر گِلی
که دوست دارد به زندگیاش بگیرد. حالا تازه دارد ماتحتش میسوزد و هر چندوقت یکبار
از پوستین دختر نجیب و سربه راه درمیآید و حرفهایی میزند که همخانهایها میمانند
این که لال بود کی زبان باز کرد؟!
دلم برای بیست و سه سالگیام میسوزد که تباه شده/زنده به
گور شده. دلم برای همین حالایم شور میزند. مثل آدمی گرسنه با ولع به همه لحظههایی
که هنوز دارد به باد میرود نگاه میکنم و دلم خوش است که خانه نیستم...
No comments:
Post a Comment