یک حقیقتی که هر روز باهاش کلنجار میروم بی که بخواهم ازش
فرار کنم، خودآزاریه. شاید یه جور عادت باشه. عادت به اینکه هیچ وقت تو موقعیت خوب
قرار نگرفتم. همیشه یک جای خوب بودن موقعیتم میلنگیده و من دیگه هیچ تقلایی نمیکنم
برای درست کردن اوضاع. فقط تن میدهم. تن میدهم به تنهایی دردناک. تن دادهام به
اینکه هیچ دوستی ندارم. بعدن تن خواهم داد به خواستنها و نرسیدن هایم. همه چیز
عادیست. من ناامیدم؟ بله
No comments:
Post a Comment